Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خرداد»
2024-05-06@21:12:49 GMT

خودکشی تازه عروس ۱۶ ساله؛ خندان به اتاقش رفت و ...

تاریخ انتشار: ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۴۱۲۵۸

خودکشی تازه عروس ۱۶ ساله؛ خندان به اتاقش رفت و ...

اعتماد نوشت: «شبنم. ن»؛ دختر نوجوان ۱۶ ساله اهل روستای «قزل‌بلاغ» بخش سارال شهرستان دیواندره واقع در استان کردستان بامداد ۲۹ فروردین ماه جاری به دلایل نامشخصی به زندگی خود پایان داده است.

پیگیری‌ها درباره این خبر نشان می‌دهد؛ شبنم دومین دختر نوجوانی است که طی یک سال گذشته در این منطقه خودکشی کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«جمیل محمودی» عضو شورای شهرستان دیواندره در واکنش به سوالات خبرنگار «اعتماد» موضوع خودکشی این دختر نوجوان را تایید می‌کند و توضیح می‌دهد: «از اهالی پیگیر این ماجرا شدم، اما هیچ‌کس نمی‌داند چرا او این اقدام وحشتناک را انجام داده است.» پدرش آخرین کسی است که شبنم را زنده دید، پدر این دختر نوجوان در بخشی از مصاحبه‌اش با «اعتماد» حادثه را شرح می‌دهد و عنوان می‌کند: «همه چیز خوب بود تا اینکه شام خوردیم و شبنم ظرف‌ها را شست و با لب خندان به اتاقش رفت. ناگهان بدون هیچ دلیلی خودش را با شالش حلق آویز کرد. وقتی بالای سرش رسیدم، هنوز بدنش داغ بود.» ...

 

بررسی‌ها از آمار رسمی منتشر شده در مورد خودکشی در استان کردستان نشان می‌دهد؛ طی سال گذشته (۱۴۰۱)، ۷۷ زن در این استان خودکشی کردند که ۲۱ نفر از آن‌ها دختران زیر ۱۸ سال بودند. ۲۸ مورد از این خودکشی‌ها نیز با روش حلق‌آویز صورت گرفته است. بیشترین آمار خودکشی‌هایی که در کردستان ثبت می‌شوند به دلیل اختلافات خانوادگی صورت می‌گیرد. پس از آن فقر دلیل بیشتر خودکشی‌های این استان گزارش شده است.

سه سال پیش، روستای قزل‌بلاغ

قزل‌بلاغ، روستایی در ۵۵ کیلومتری شهرستان دیواندره. اهالی روستا می‌گویند؛ قزل‌بلاغ، کلمه ترکی است و به معنی معدن طلا است. برخی اهالی هم معتقدند به خاطر چشمه قدیمی که وسط روستا واقع شده این نام را گرفته است. شبنم، ۱۶ سال پیش در همین روستا متولد شد و حدود سه سال قبل دل بسته پسر همسایه می‌شود. پسر همسایه هم یک دل نه صد دل عاشق شبنم می‌شود. آن‌ها با مشورت خانواده‌ها باهم نامزد می‌کنند، اما نامزدی آن‌ها سه سال طول می‌کشد تا اینکه پس از سه سال اواسط فروردین امسال به عقد هم در می‌آیند.

یک هفته پس از مراسم عقد

برادر شوهر شبنم در مورد ازدواج برادر ۲۲ ساله‌اش با این دختر ۱۶ ساله به «اعتماد» می‌گوید: «همسایه بودیم. شبنم و برادرم خیلی همدیگر را دوست داشتند. هیچ اتفاقی میان‌شان نیفتاده بود، اما یک هفته از مراسم عقدشان که گذشت، شبنم خودش را خفه کرد.»

۱۳ روز پیش، خانه پدری شبنم

حدود ساعت ۱۲ شب بدون اینکه کلامی بگوید، خونسرد و آرام به داخل اتاقش رفت و خودش را حلق‌آویز کرد. پدر شبنم در مورد اقدام تلخ فرزندش به «اعتماد» می‌گوید: «بعد از سه سال به آرزویش رسیده بود. شبنم با انتخاب خودش شوهر کرد. سه سال قبل با پسر همسایه‌مان نامزد کرد تا اینکه دو، سه هفته پیش بالاخره عقد کردند. شبنم خیلی خوشحال بود. او ۲۸ فروردین با دوستانش بیرون رفت و عصر هم برگشت. به ما هیچ حرفی نزد و سرش مدام در گوشی‌اش بود. همه چیز خوب بود تا اینکه شام خوردیم و شبنم ظرف‌ها را شست و به اتاقش رفت. ناگهان بدون هیچ دلیلی خودش را با شالش حلق‌آویز کرد. وقتی بالای سرش رسیدم، هنوز بدنش داغ بود.

خودمان هم نمی‌دانیم چرا این کار را کرد. حتی درِ اتاقش را نبسته بود و چراغ‌ها هم روشن بود. آن صحنه وحشتناک را که دیدم سریع با اورژانس تماس گرفتم، اما وقتی نیرو‌های اورژانس بالای سرش رسیدند، گفتند؛ حدود چند دقیقه است که جان داده. جسدش را به پزشکی قانونی منتقل کردند تا مطمئن شوند، مورد خودکشی بوده است. بعد از این اتفاق شوهرش شوکه شده بود. شبنم مشکلی نداشت. هنوز نمی‌دانیم چرا این کار را کرد.»

  یک روز قبل از خودکشی شبنم

«فواد احمدی» یکی از فعالان اجتماعی دیواندره که در جریان خودکشی این دختر نوجوان است به «اعتماد» می‌گوید: «این دختر حدود سه سال با شوهرش نامزد بود. شوهرش هم همسایه‌شان بود. وضعیت مالی همسر این دختر اصلا خوب نیست. برای همین نمی‌توانست برای او عروسی بگیرد و نامزدی آن‌ها سه سال طول کشید تا اینکه اواسط فروردین ماه عقد کردند. از عقدشان یک هفته هم نگذشته بود که این دختر خودش را کشت. هنوز هیچ‌کس نمی‌داند چرا این دختر نوجوان دست به چنین کاری زده است، اما چیزی که شنیدم این است که یک روز قبل از حادثه شوهر او به خانه آن‌ها می‌رود و سر مسائل مالی و مراسم عروسی بحث‌شان می‌شود. روز بعد وقتی شوهرش می‌بیند از این دختر خبری نیست به خانه آن‌ها می‌رود و متوجه می‌شود او خودش را حلق‌آویز کرده است.»

ازدواج به رسم کردستان

به گفته این فعال اجتماعی؛ در کردستان برای ازدواج دختران، چیزی به اسم جهیزیه وجود ندارد. داماد هم اگر دستش به دهانش برسد باید تا ۲۰۰ میلیون تومان طلا برای عروس تهیه کند، اگر هم نه؛ باید تا ۴۰ میلیون تومان طلا برای عروس تهیه کند، اما شوهر او اصلا در این مدت هیچ کاری نتوانسته بود انجام دهد. خانواده‌ها خصوصا خانواده این دختر گفته بودند؛ توقعی از داماد ندارند و فقط می‌خواهند مراسم عروسی گرفته شود تا آن‌ها هم بتوانند در تشکیل زندگی به این زوج کمک کنند. خانواده داماد از لحاظ مالی وضعیت‌شان افتضاح بود.

تکرار خودکشی در روستای قزل‌بلاغ

این فعال اجتماعی در مورد آمار خودکشی در دیواندره می‌گوید: «آمار خودکشی در شهرستان دیواندره تقریبا بالاست. فقط سالی یازده نفر در این شهرستان خودکشی می‌کنند. شبنم دومین دختری است که در این منطقه خودکشی می‌کند. سال گذشته هم در نزدیکی روستای قزل‌بلاغ دختر و پسری همدیگر را می‌خواستند، اما خانواده‌های‌شان مخالفت می‌کردند. پدر دختر می‌گفت؛ چند سال پیش از طایفه آنها، دختر می‌خواسته و به او ندادند بنابراین خودش هم دخترش را به آن‌ها نمی‌دهد.

بعد از این مخالفت‌ها، ف. ص و م. گ خودشان را حلق‌آویز می‌کنند. ف. ص برای م. گ یک روسری کادو گرفته بود. روز حادثه م. گ با همان روسری که ف. ص برایش کادو خریده بود، خودش را حلق‌آویز می‌کند. بعد هم ف. ص متوجه ماجرا می‌شود و روسری را از دور گردن م. گ باز می‌کند و با همان روسری خودش را حلق‌آویز می‌کند.»

احمدی در ادامه توضیح می‌دهد؛ استفاده از فضای مجازی در کردستان فرهنگ‌سازی نشده است. او در این باره می‌گوید: «به نظر می‌رسد که فضای مجازی بر مردم کردستان به خصوص دیواندره آثار منفی به جا گذاشته است. اینکه می‌گویم کردستان، چون با فرهنگ، آداب و رسوم مردمانش کاملا آشنایی دارم. چندین بار در کارگاه‌های آسیب‌شناسی که برگزار کردیم به این موارد پرداختیم. دختر و پسر مجرد، مرد و زن متاهل از طریق فضای مجازی در کردستان با هم آشنا می‌شوند و در اکثر موارد اتفاقات ناگواری در جهت همین آشنایی‌هایی رخ می‌دهد. چند وقت پیش یک خانم شوهردار در فضای مجازی با یک پسری آشنا می‌شود. این قضیه ادامه پیدا می‌کند تا اینکه این خانم با همدستی همین پسری که با او در فضای مجازی آشنا شده بود، شوهرش را به قتل می‌رساند. مردم کردستان هنوز با یک‌سری رسم و رسومات خودشان زندگی می‌کنند. برای همین قتل‌های ناموسی در این استان خیلی زیاد است.»

«اگر افکار یا قصد خودکشی دارید با شماره ۱۲۳ تماس بگیرید»

منبع: خرداد

کلیدواژه: خودکشی شهرستان دیواندره خودش را حلق آویز دختر نوجوان حلق آویز فضای مجازی اتاقش رفت سه سال ۱۶ سال

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۴۱۲۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش

 

به گزارش تابناک، زن ۳۲ ساله‌ای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعب‌العلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت می‌کرد و ما مشکل مالی نداشتیم.

مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن می‌گفت و با حسرت از گذشته‌اش یاد می‌کرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچ‌گاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خاله‌ام ارتباط بسیار صمیمانه‌ای داشتم تا اینکه عاشق پسرخاله‌ام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان می‌داد و رابطه‌اش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار می‌کرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.

هنوز آخرین سال دبیرستان را می‌گذراندم که روزی مادر و خاله‌ام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری می‌کردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشه‌گیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.

پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است
جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفت‌های مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.

هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. این‌گونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار می‌رفتم و به بخت سیاه خودم می‌گریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمی‌رفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحت‌های اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.

در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبه‌ای ارتباط دارد و به من خیانت می‌کند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمی‌کند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.

با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار می‌دانستم به گونه‌ای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی می‌کرد. من هم اهمیتی نمی‌دادم و دیگر برایم رفتارهایش بی‌معنی بود.

روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخاله‌ام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام می‌دادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.

با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمی‌خواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانت‌های همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت می‌کردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقه‌ای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخاله‌ام می‌دانستم.

حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمده‌ام.

با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی‌های قانونی و مشاوره‌ای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.

 منبع: خراسان

دیگر خبرها

  • ماجرای بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسی
  • اقدام تازه و غافلگیرکننده امیر تتلو در زندان
  • جزئیات جدید از دزدیده شدن دختر ۴ ساله کلاله‌ای
  • ببینید | تصاویر تازه از عملیات جستجوی کودک ٥ ساله غرق‌شده در رودخانه خرسان
  • کاپیتان سابق استقلال: آن سپاهانی بدون شک خودش دختر نداشت | نکونام امروز بازیکن نیمکت نشین را فیکس کند
  • (عکس) بازداشت رباینده دختر ۱۶ ساله
  • جزئیات جدید از پیدا شدن دختر صحرا؛ پشت‌پرده دزدیده شدن «یسنا» فاش شد!
  • گروگانگیری ۱۰۰ میلیاردی دختر ۲۴ ساله در تهران
  • شناسایی و دستگیری رباینده دختر ۱۶ ساله | عکس
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش